شما وارد حساب خود نشده و یا ثبت نام نکرده اید. لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید تا بتوانید از تمامی امکانات انجمن استفاده کنید.
انجمن تخصصی شکاروتیراندازی(بزرگترین مرجع اطلاعاتی تفنگ بادی،پی سی پی،تیراندازی ایرانیان)pcp.airrifle.airguns..تفنگ بادی،پنوماتیک،
حمله حیوانات به انسان - نسخه قابل چاپ

+- انجمن تخصصی شکاروتیراندازی(بزرگترین مرجع اطلاعاتی تفنگ بادی،پی سی پی،تیراندازی ایرانیان)pcp.airrifle.airguns..تفنگ بادی،پنوماتیک، (http://iran-airrifle.com/forum)
+-- انجمن: جاذبه های طبیعی،حیات وحش و شکار (/forumdisplay.php?fid=21)
+--- انجمن: تصاویر شکار و تیراندازی (/forumdisplay.php?fid=23)
+--- موضوع: حمله حیوانات به انسان (/showthread.php?tid=485)

صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47


RE: حمله حیوانات به انسان - mosen - 2014-09-25 09:59 AM

حرف شما صحیح ولی بعضی از اخبار برای همین دوره است نه زمانهای خیلی قدیم!
حدود یک سال پیش پدرم با یکی از دوستانش قصد سفر به یکی از استانهای جنوبی میکنه که شب هنگام کنار یک آب انبارقدیمی برای به جا آوردن نماز توقف میکنن که برای پاره از احتیاجات مقداری از ماشین دور میشه، خودشون با گوشاشون شنیدن که یکی در نزدیکیشون صداشون میزده اونم با اسم کوچیک!!!!با وجود اینکه پدر من به هیچ عنوان آدم ترسویی نیست و به تاریکی وبیابون عادت دارن ولی گفت که خیلی ترسیده حتی نمازهم نخوندن و به راهشون ادامه دادن!!!
اینو دیگه از زبون پدرم شنیدم ....


RE: حمله حیوانات به انسان - MrParak - 2014-09-25 10:50 AM

با سلام خدمت دوستان
شوهرخاله من از اون انقلابی های متهور و نترس هست و بسیار زیاد تنهایی سفر کرده و هروقت که در راه خوابش میومده یک پارکینگ یا توقفگاه پیدا میکرده و همون جا میخوابیده تعریف میکرد: یک بار داشتم میرفتم شمال که شب بوده و از رانندگی خسته در جنگل گلستان محل استراحتی بوده و توقف میکنه میره توی جنگل زیر یک درخت بزرگ توی کیسه خواب میخوابه.
بعد از چند دقیقه که آروم میگیره میشنوه در سکوت جنگل صدای پچ پچ میاد. یکم اینور و اونورو نگاه میکنه میبینه خبری نیست دوباره بی اعتنا دراز میکشه دوباره میشنوه صدای پچ پچ میاد بلند میشه میبینه صدا از بالای درخت ها میاد میگه کی هستین؟
همه جا ساکت میشه و چند تا چیز (بلوط )میخوره توی سرش و دور و برش میفته. میگه اگه دوستی که بیا پایین باهم دوست شیم اگر هم دشمنی که یا برو بذار بخوابم یا حرف حسابتو بزن یا هرکار میخوای بکن چون من خستم و میخوام بخوابم.میبینه صدایی نیومد و اتفاقی نیفتاد. دوباره ساکت میشه و کم کم صدای پچ پچ ها زیاد و زیادتر میشه اینم میخوابه . بعد از چند دقیقه گشت جنگلبانی بوده یا چی میاد از اونطرفا رد میشن و نور چراغ قوشون میفته روی این درخته که شوهر خالم زیرش خوابیده بوده . میبینه یک عالمه سنجاب بالای درخت بلوطن و دارن بلوط میجون و صدای پچ پچ از صدای جویدن بلوطها بوده و این بنده خدا هم که صدامیزده سنجاب ها ساکت میشدن و بلوط یا پوست بلوطهای جویده شده از دستشون میفتاده روی این بنده خدا .
من که اولش داشت موهام سیخ میشد .بعد که ماجراش اینطوری تموم شد اینقدر خندیدم.
امیدوارم شما هم بخندین و مثل من دیگه نترسین.
فکر نکنم تاحالا هیچ کسی رو موجود خیالی و ماورایی مثل جن یا ... کشته و یا زخمی کرده باشه و اونایی که اصطلاحا دیوانه شدن از ترس یا شوک حاصل از دیدنش یا رویارویی با یک موجود ناشناخته بوده که اینطور شدن و اصولا جایی برای وحشت وجود نداره.
باتشکر از صبر و حوصله دوستان


RE: حمله حیوانات به انسان - greenaref - 2014-09-25 01:03 PM

(2014-09-21 02:14 AM)greenliving نوشته شده توسط: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دوستان عزیزم اگر حقیر بیشتر از کوپون و سهمیم حرف میزنم و سرتون رو درد میارم ببخشید
و از اینکه رنج خواندن نوشته های غلط و غولط من رو به چشمانتون میدین واقعا سپاسگذارمKhansariha (8)Khansariha (8)Khansariha (8)

کلا من خاطره تعریف کردن رو خیلی دوست دارم خصوصا شب تو کوه باشی با رفقای گلی مثل شما دور آتیش جمع بشی
یکی جگر و دل و قلوه شکار رو به سیخ بکشه صدای جیر جیرک فضا رو پر کرده باشه...وای ...وای وای.....Khansariha (63)


این خاطره بر میگرده به چندین سال پیش که تو فرودگاه امام خمینی (ره) کارگری میکردم.....

سلام.به نظر من گراز بوده.من خودم از قدیمی ها شنیدم که در نیزار های زابل.زهک(البته اون زمان که آب داشته نه الان)گراز هایی رو دیدن که به اندازه گوساله بودن.میگفتن خیلی کم به انسان حمله میکرده مگر اینکه خیلی احساس خطر کنه.الان فقط خاطره ای از اون روز ها و اون آبادانی براشون ممونده به لطف رسیدگی ها و ساخت سد هاو ...میگفتن تا همین چند سال پیش که خشکسالی اومده دیده میشدن و حتی به خاطر گرمای زیاد سر چاه ها میومدن و خودشونو تو چاه مینداختن.


RE: حمله حیوانات به انسان - garin - 2014-09-25 01:20 PM

دوست عزیز چند صفحه قبل رو بخونید کفتار خالدار بوده


RE: حمله حیوانات به انسان - greenaref - 2014-09-25 02:30 PM

خوندم.ولی خداییش با عقل من جور در نمیاد کفتار خالدار انقدر بزرگ بوده باشه.


RE: حمله حیوانات به انسان - karbakhsh - 2014-09-25 04:25 PM

من به خرافات اعتقاد ندارم ولی چیزی بهاسم جن مخلوق خداونده مثل خود ما ؛ چن سال پیش من رفتم با یکی از دوستان برای گذران دو روز و دو شب بیرون شهر و غروب اول با موبایل و دوربین از منظره غروب خورشید عکس گرفتیم و لبه یه تپه بودیم. حدود ده تا عکس شد و امدیم و برنامه تا رفتیم منزل و عکسها رو باز کردیم تا ببینیم و یه دفعه. عیال بنده گفت شماها چن نفر بودین ؟این نفر سوم کیه؟تازه ماها دیدیم توی 4تا از عکسها یه سایه عین ادم وایساده و سریع من عکس موبایل چک کردم و توی دو تا از اونها هم بود و وقتی عکسها رو کنار هم چیندیم تازه جالب شد. انشالله برسم کرمان چنتا از عکسها رو میزارم تا دوستان ببینن. فعلا


RE: حمله حیوانات به انسان - mhrSB - 2014-09-25 06:27 PM

حالا که بحث موارد موجودات متافیزیکی هم شده منم یک موردی بگم.
این بحثی که درباره حضور اجنه در بدنه بیمار مطرح میشده به نظرم برای مسائل پزشکی بوده.
خوب مثلا کسی که سرع داشته و یا ... طبیبان با حربه اجنه میتوانستند دور بیمار را خالی بکنند تا طرف نفس بکشه.Khansariha (226)
و یا مثلا برای زن های باردار و یا نوزادان،از این لحاظ نباید تنها باشن که شاید نیازمند وسیله و یا کمکی بشوند و ... و اینو بازم با موجودات دیگه بهش لزوم میدادند که مثلا اگه تنها باشه میمیره و ... البته شنیدم وقتی شخص باردار ست بعضی مواقع هزیان هم میگه!!! شاید همین مورد هزیان گفتن باعث شده همچین طرز فکری بوجود بیاد و گسترش پیدا بکنهKhansariha (226)
اما قبول دارم یک سری مسائل دیگه ای هم درباره موجودات متافیزیکی(حالا هر دسته ای که باشن)وجود داره که قابل انکار هم نیست.Khansariha (399)
اگه میشد برای این مورد یک تاپیک باز کرد خیلی جالب میشد(نمیدانم قبلا درباره اش تاپیک باز شده یا نه)Khansariha (172)
موفق باشینKhansariha (8)Khansariha (8)Khansariha (8)
راستی یادش بخیر 2 سال پیش توی چت باکس مرحوم(نمیدونم کسی هنوز چتی را یادش هست یا نه!)در رابطه با همین موضوع صحبت میکردیم خخخخ


RE: حمله حیوانات به انسان - yahya.r - 2014-09-25 07:06 PM

با سلامKhansariha (8)
اول از هر چیزی اینکه وجود اجنه کاملا حقیقت داره چرا که خداوند تو قرآن فرموده که این موجودات وجود دارند و هیچ دلیلی هم از بالاتر نیست.بعدم بنظر من همونطور که محراب عزیز گفتن اگه یه تایپیک جدا برا این موضوع باز بشه خیلی بهتره چون هم میشه از این داستانا درس گرفت و هم اینکه این داستانا خیلی خیلی هیجان انگیز هستش.Khansariha (256)


RE: حمله حیوانات به انسان - garin - 2014-09-25 07:10 PM

(2014-09-25 02:30 PM)greenaref نوشته شده توسط: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
خوندم.ولی خداییش با عقل من جور در نمیاد کفتار خالدار انقدر بزرگ بوده باشه.

سلام دوست عزیز درچنین مواردی گوینده برای اینکه شنونده رو مجذوب کنه اغراق میشه


RE: حمله حیوانات به انسان - BARZOV - 2014-09-25 09:15 PM

(2014-09-25 04:25 PM)karbakhsh نوشته شده توسط: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
من به خرافات اعتقاد ندارم ولی چیزی بهاسم جن مخلوق خداونده مثل خود ما ؛ چن سال پیش من رفتم با یکی از دوستان برای گذران دو روز و دو شب بیرون شهر و غروب اول با موبایل و دوربین از منظره غروب خورشید عکس گرفتیم و لبه یه تپه بودیم. حدود ده تا عکس شد و امدیم و برنامه تا رفتیم منزل و عکسها رو باز کردیم تا ببینیم و یه دفعه. عیال بنده گفت شماها چن نفر بودین ؟این نفر سوم کیه؟تازه ماها دیدیم توی 4تا از عکسها یه سایه عین ادم وایساده و سریع من عکس موبایل چک کردم و توی دو تا از اونها هم بود و وقتی عکسها رو کنار هم چیندیم تازه جالب شد. انشالله برسم کرمان چنتا از عکسها رو میزارم تا دوستان ببینن. فعلا

با پسرخالم رفته بودیم لب ساحل (تازه از تهران اومده بود) روی یه کنده درخت پشت به دریا وایستاد و منم ازش عکس گرفتم.بعد اومدیم تو خونه دیدیم یه چیز کم نورتر شبیه و هم اندازه ماه تو آسمون عکس هست.(فضا شب بود و تاریک)
دقیقا یادم هست که ماه تو طرف دیگه ما یعنی بالای کوه بود.دقیقا یادمه. فک کنم تصویر ماه انعکاس پیدا کرده بود تو دوربین.چجوریشو دیگه نمیدونم.خیلی تعجب کردیم.
جنا بکاربخش لطفا عکسارو هر چه زودتر آپ کن که منتظریم. :)
(2014-09-25 10:50 AM)MrParak نوشته شده توسط: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
من که اولش داشت موهام سیخ میشد .بعد که ماجراش اینطوری تموم شد اینقدر خندیدم.
امیدوارم شما هم بخندین و مثل من دیگه نترسین.
فکر نکنم تاحالا هیچ کسی رو موجود خیالی و ماورایی مثل جن یا ... کشته و یا زخمی کرده باشه و اونایی که اصطلاحا دیوانه شدن از ترس یا شوک حاصل از دیدنش یا رویارویی با یک موجود ناشناخته بوده که اینطور شدن و اصولا جایی برای وحشت وجود نداره.
باتشکر از صبر و حوصله دوستان

با این حرف شما کاملا موفقم و منم همیشه این سوال رو از خودم میپرسیدم.

تنها چیزی که گزارش شده همون دیوونه شدن هست و فقط بعضی ها اینطوری شدن و اتفاقا اونایی که استعداد دیوونه شدن داشتن یا بیش از حد یقین و ترس داشتن دیوونه شدن. مثالش همون سربازی که قضیشو یکی از دوستان در پستهای قبلی گفته.
به شخصه تو چندتا موقعیت ترسناک غیر علمی بودم ولی وقتی بعضی چیز هارو به یادم آوردم,تونستم منطقم رو بر خرافه ام غالب کنم و ترسی که دارم موجب دیوونگیم نشه.
الان فکر کنم این موضوعی که دارم در بارش بحث میکنم یواش یواش داره نتیجه میده و به بحث تاپیک نزدیک تر میشه و به درد بخور تر میشه.Khansariha (8)
(2014-09-25 08:22 AM)mosen نوشته شده توسط: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
جالب بود ممنون Khansariha (8)
راستی اگر اینها افسانه هستن پس اینهمه صحبت در موردشون چطور در میاد؟!!!
من از پدر بزرگم که سالهای سال است به رحمت خدا رفته شنیدم که بعد از دروی گندم ( بوسیله داس) خسته و کوفته زیر یک در ختی که اسبشو همون نزدیکی بسته بوده میره استراحت میکنه بعد از اینکه از خواب بلند میشه میبینه تمام دم و یال اسبشو بافته بودن!!!
همچنین میگفت بعضی وقتا که برای گرفتن وضو به لب رود (یاچشمه) میرفته همزمان با موقع اذان از اطرافش صدای اذان میشنیده که صداها خیلی نزدیک بودن ولی کسی رو نمیدیده.

داداش داستان بافتن یال اسب که دیگه مشهوره.واسه اسب پدربزرگ مرحوم منم این اتفاق زیاد افتاده بود.
مادرم میگفت اسب موقع روز میرفته بیروت واسه چرا,شب که بر میگشت میدیدیم یالش رو حوری بافتن,یا بار هم شب موقع اسب رو میزارن تو طویله صبح میبینن موهاش بافته شده.
میگن نصف شب موجودات عجیب و غریب میان میبرنش واسه عروسی خودشون بعد موهاشو میبافن و... آخر سرم میارن میزارن سرجاش.

یه داستانی هست میخوام براتون تعریف کنم.ببخشید که سرتون رو به درد میارم.

یه شب مردی که با اسبش بار میبرده(روغن و برنج و ...) داشته میرفته که چند تا آدم درشت هیکل جلوش سبز میشن و میگن که بیا و اسبت رو در اختیار ما بزار,میگه نمیشه بار دارم,میگن هر چقدر که پول بارت باشه ما ده برابرشو بهت میدیم بارهارو خالی کن بگو که تو راه ریختن تو دره. خلاصه قبول میکنه طرف رو میندازن رو اسب و طرف خوابش میبره,بیدار که میشه میبینه عروسی با شکوهی برپاست. یهو یه عروس رو میبینه که لباس عروسی عروس این آقا تنش بوده,هر چی عروس رو به اسم عروس خودش صدا میکنه نگاه نمیکنه و اونم دستش رو میبره تو روغن و عروس که داشته رد میشده میماله رو لباس عروس و اینطوری علامت میزاره روش.بعد مراسم تموم میشه و.....(یادم نیست) از خواب که پا میشه میبینه وسط جنگله با اسبش,جیباشم پر پول! (خدا قسمت ما کنه)
میره خونش به عروسش میگه لباس عروسیتو بیار ببینم,میاره میبینه علامت دستش رو لباس هست.